شنبه 29 اردیبهشت 1403 - 7:47 قبل از ظهر

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم


ما برآنیم گامی هرچند کوچک درجهت شناساندن مظلومیتها ونشان دادن جنایت ها در طول تاریخ برداریم هرکس همگامی مارا میطلبد مادنبال هم مسیریم واین به آن معنا نیست که اجازه سخن به مخالفین نمیدهیم بلکه میخواهیم حرفی برای گفتن باقی نمانده باشد دراین گفتگوی دور از تعصب وپیش داوری و توهین به همگامان خیرمقدم میگوییم صفای قدومتان
tahamm آفلاین



ارسال‌ها : 0
عضویت: 29 /12 /1390
تشکرها : 11

پاسخ : 1 RE کرامات عمر بن خطاب و ابوبکر
جناب شيخ عبدالرحمن صفوري، ازعلماي شافعي است و شخصيتي برجسته است، كتابي دارد به نام نزهة المجالس، كه در ج2، ص184 مي گويد:

عن أنس بن مالك قال: جاءت امرأة من الأنصار فقالت: يا رسول الله! رأيت في المنام كأن النخلة التي في داري وقعت، وزوجي في السفر. فقال: يجب عليك الصبرفلن تجتمعي به أبدا. فخرجت المرأة باكية فرأت أبابكر، فأخبرته بمنامها و لم تذكر له قول النبي صلى الله عليه و سلم، فقال: إذهبي فإنك تجتمعين به في هذه الليلة. فدخلت إلى منزلها و هي متفكرة في قول النبي صلى الله عليه و سلم و قول أبي بكر، فلما كان الليل و إذا بزوجها قد أتى، فذهبت إلى النبي صلى الله عليه وسلم و أخبرته بزوجها، فنظر إليها طويلا فجاءه جبرئيل و قال: يا محمد! الذي قلته هو الحق، و لكن لما قال الصديق إنك تجتمعين به في هذه الليلة استحيا الله منه أن يجري على لسانه الكذب، لأنه صديق فأحياه

يك روز يك خانمي آمد پيش نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و عرض كرد كه من ديشب خوابي ديدم وحشتناك: ديدم در حياتمان يك درخت تنومند خرما هست و شكست و اين افتاد در دامن من،‌ همسرم هم در سفر است و من نگرانم. رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: تسليت مي گويم، همسرت در سفر از دنيا خواهد رفت و تو بيوه خواهي شد. اين زن هم نالان و گريان آمد بيرون و در بين راه، جناب ابوبكر را ديد. مي گويد به او نگفتم كه به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خوابم را تعريف كردم، گفتم جناب ابوبكر، همچنين خوابي ديدم. ايشان فرمود: امشب شوهرت به خانه تو خواهد آمد و با تو همبستر خواهد شد. زن آمد خانه و فكر كرد و سخن رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را با سخن ابوبكر مقايسه كرد. يك موقع ديد در مي زنند و درب را باز كرد و ديد كه شوهرش است. مي گويد فردا رفتم خدمت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و گفتم شما در مورد خواب من اينگونه گفتيد و ابوبكر اينگونه گفتند. جبرئيل نازل شد و گفت اي محمد! آنچه كه گفته بودي كه او كشته مي شود، حق بود و ايشان مرده بود، ولي وقتي جناب ابوبكر به آن زن گفت كه شما با شوهرت در رختخواب خواهيد خوابيد و خداوند هم حيا كرد كه سخن ابوبكر دروغ از آب درآيد، چون او صديق است و خداوند هم شوهرت را زنده كرده به احترام ابوبكر!!!!

یکشنبه 22 آبان 1390 - 22:43
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
پرش به انجمن :